فرهامفرهام، تا این لحظه: 13 سال و 17 روز سن داره

فرهام............مرد کوچک خانه ما...

يلدا با فرهام

سی ام آذره و یک  شب زیبا یه  شب بلند به اسم شب یلدا شب شب نشینی و شادی و خنده شبی که واسه ی همه خیلی بلنده همه ی اهل خونه خوشحال و خندون آجیل و شیرینی و میوه  فراوون شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره جای پاییز رو زمستون می گیره ننه سرما باز دوباره برمی گرده کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده سوغاتیهای قشنگ ننه سرما بارون و برف و تگرگ و یخ و سرِما با پسرم :  روزها مثل برق و باد مي گذرند ، فصلها ، سالها يكي پس از ديگري عبور مي كنند ،شبهاي چله يكي پس از ديگري سپري مي شوند ، و ما بزرگ و بزرگتر مي شويم ، هر سال خاطره اي مي شود انبار شده بر خاطرات قبل ، چ...
30 آذر 1391
1